کد مطلب:142013 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:255

اعتراض صحابه پیامبر
هنگامی كه صحابه پیامبر و پیروان علی (ع) لب به اعتراض می گشودند به امر خلیفه مورد شكنجه قرار می گرفتند و یا نفی بلد و تبعید می گردیدند، چنانكه ابن مسعود، صحابه ی بزرگ پیامبر در پای منبر عثمان بر او اعتراض كرد، و پاسخ عثمان این بود كه او را از مسجد اخراج كنید، و مأموران او را كشان كشان روی زمین كشیدند و پس از بیرون بردن از مسجد آنقدر او را به زمین كوبیدند كه استخوانهایش درهم شكست. خلیفه به این هم بسنده نكرد بلكه فرمان داد كه حقوق وی را نیز قطع كنند و حتی


عیادت از او را در بستر بیماری ممنوع كرد.

عمار یاسر صحابه ی دیگر پیامبر نیز بارها نزد عثمان شتافت و نسبت به روش او بانگ اعتراض برداشت. پند عمار این بود كه بیت المال را از دسترس اغنیا دور نگه دار و به شیوه ای درست و عادلانه بپرداز، و دست از تعصب قومی بردار و خانواده و منسوبان خویش را بر مردم مسلط مساز! ان بار عثمان، خود با عصایش بر عمار حمله كرد و ضرباتی جند بر صورتش نواخت. غلامانش نیز به پیروی از وی، صحابه ی پیامبر را به كتك گرفتند و عثمان نه تنها كه آنها را بازنداشت بلكه خود لگدی چند بر پیكر مصدوم عمار زد و این كردار خلیفه، مأمورانش را جسورتر ساخت تا آنجا كه بدن عمار را لگدكوب كردند و شكمش را پاره نمودند و او را زیر باران، باد، و سرما و تگرگ، میان مرگ و زندگی رها ساختند.

ابوذر نیز در برابر این نابسامانیها و كردارهای ناشایست تاب نیاورد و روزی فریاد بر آورد:«ای عثمان! كارهای تازه ای پیش گرفته ای كه ما با آن آشنایی نداریم، به خدا سوگند كردار تو نه در قرن پیدا می شود نه در روایات پیامبر، به خدا سوگند می بینم كه نور حق خاموش می گردد، باطل زنده می شود و سودجویی رواج دارد. ای ثروتمندان! با فقرا همراهی و برادری كنید! كه خداوند فرمود: «به آنانكه طلا و نقره را انبار می كنند و در راه خدا انفاق نمی نمایند بشارت بده كه با آهن گداخته پیشانی، پهلو و پشت شما را داغ می كنند.».

پرده های حریر آویزان ساخته اید، متكاهای دیبا تهیه كرده اید و به خوابیدن روی بسترهای نرم خو گرفته اید، اما پیامبر خدا روی حصیر می خوابید. غذاهای رنگارنگ در اختیار شماست ولی محمد (ص) از نان جوین سیر نمی گردید».ابوذر به شام تبعید شد، اما در شام كردارهایی از معاویه دید كه كارهای عثمان در برابرش ناچیز می نمود.


هنگامی كه معاویه قصر الخضراء كاخ سبز را برپا می داشت، ابوذر برایش پیغام فرستاد: ای معاویه اگر این كاخ سبز را از بیت المال ساخته ای به ملت خیانت ورزیده ای و اگر از اموال خود ساخته ای اسراف كرده ای!

این حقگویی واكنش معاویه را برانگیخت و او را ناگزیر ساخت كه برای عثمان گزارشهایی دروغین بفرسد. از اینرو طبق فرمان خلیفه او را بر شتری چموش و بدخو و بی روپوش نشاندند و مأموران سنگدلی بر او گماشتند كه شتر را با شتاب می راندند؛ آنگونه كه چون به مدینه رسیدند گوشتهای رانهایش فرسوده، و پیكرش كوبیده شده بود.

به هر حال عثمان از تحقیر و تهدید و دشنام به این صحابه بزرگ رسول خدا كوتاهی نكرد؛ ولی هنگامی كه از بستن دهان حقگویش ناامید شد، خواست تا با پرداخت دویست دینار به ابوذر وی را آرام و خاموش سازد؛ اما ابوذر هشیارتر و پاكتر از آن بود كه فریفته ی مال و منال دنیا شود، از اینرو به فرستاده ی عثمان گفت: آیا عثمان به همین اندازه كه به من داده به مسلمانان دیگر هم داده است؟

فرستاده عثمان پاسخ داد: نه، این ویژه توست! ابوذر گفت: پس من هم یكی از مسلمانانم، آنچه دیگران طاقت آن را دارند من هم طاقت آن را دارم، پولها را بازگردانید.

عثمان چاره ای جز تبعید ابوذر نیافت و گواهی پیامبر بر راستگویی و درستكاری ابوذر را، كه علی (ع) بر آن تأكید داشت، ناشنیده انگاشت.

شگفت اینكه از ترس خلیفه به جز علی (ع) و عقیل و حسین(ع) و عمار، هیچ مسلمانی به بدرقه ی این صحابی صادق و صالح نشتافت.

آری ابوذر به جرم اعتراض به كجرفتاریهای خلیفه به بیابان بی آب و علف ربذه


تبعید شد و در آنجا تنها جان باخت. [1] .

هنگامی كه عثمان دستور داد عمار یاسر را به خاطر اعتراضاتش علیه اسرافكاریهای مزبور، كتك بزنند، عایشه بر وی فریاد زد: كه این موی و جامه و كفش پیامبر است كه هنوز نفرسوده است ولی شما سنتش را از میان برده اید [2] .


[1] الامام علي صوت العدالة الانسانيه، جرج جرداق، ج 5، ترجمه ي فارسي، ص 255 -275.

[2] انساب الاشراف، ج 5؛ ص 48.